من ایرانی هستم و دین مبین اسلام را پذیرفته ام...
دیروز در دانشگاه جلسه ای تحت عنوان کرسی آزاد اندیشی برگزار شد که به نظر من همان بهتر که برگزار نمی شد...چرا که کرسی کج اندیشی بود تا آزاد اندیشی...البته من در ابتدای جلسه حضور داشتم ... اما با شنیدن مباحث سالن را ترک کردم....
مسلمان ایرانی – ایرانی مسلمان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا چه معنی دارد که این دو مقوله ای که اصلا به هم ربطی ندارند را بخواهیم به هم ربط بدهیم...من یک ایرانی هستم که با توجه به حقانیت اسلام آن را پذیرفته ام، واین برای من اصلا قابل درک نیست که تعصبات ملی و مذهبی در برابر یکدیگر قرار بگیرند واین دو مکمل همدیگرند نه متضاد یکدیگر...من یک ایرانی هستم که با دیدن حقانیت به سمت آن گرایش پیدا کردم وهمین حالا هم اگر حقانیت حقی ثابت بشود یقینا بدور از تعلقات ملی و مذهبی به سمت آن گرایش پیدا خواهم کرد... و هر انسان عاقلی هم این کار را خواهد کرد...
طرح کردن این چنی مساله ای مثل این است که بگوییم چون حضرت عیسی در فلان منطقه ی عبری زبان به دنیا آمده است دیگران حق گرایش به دین او را نداشته اند و مثلا آمریکاییها و اروپاییها و چشم بادامی ها چون فرهنگشان با عبری زبانان یکی نبوده پس آنها هم نباید مسیحیت را می پذیرفتند...چون که مثلا من ژاپنی هستم باید طبق آداب و رسوم گذشته ام بت پرست باشم و این یقینا حماقتی بس بزرگ است... واین د ذات هر انسانی است که هماره به دنبال حق و کلام حق حرکت می کند...
به عقیده ی من طرح این مساله از جناحی یقینا ترفندی برای اخلال و تفرقه است و ملیت و قومیت را در برابر اعتقادات قرار دادن اصلا شایسته ومناسب اینچنین مکانهایی نیست...
اصلا چه معنی دارد که این دو مقوله ای که اصلا به هم ربطی ندارند را بخواهیم به هم ربط بدهیم...من یک ایرانی هستم که با توجه به حقانیت اسلام آن را پذیرفته ام، واین برای من اصلا قابل درک نیست که تعصبات ملی و مذهبی در برابر یکدیگر قرار بگیرند واین دو مکمل همدیگرند نه متضاد یکدیگر...من یک ایرانی هستم که با دیدن حقانیت به سمت آن گرایش پیدا کردم وهمین حالا هم اگر حقانیت حقی ثابت بشود یقینا بدور از تعلقات ملی و مذهبی به سمت آن گرایش پیدا خواهم کرد... و هر انسان عاقلی هم این کار را خواهد کرد...
طرح کردن این چنی مساله ای مثل این است که بگوییم چون حضرت عیسی در فلان منطقه ی عبری زبان به دنیا آمده است دیگران حق گرایش به دین او را نداشته اند و مثلا آمریکاییها و اروپاییها و چشم بادامی ها چون فرهنگشان با عبری زبانان یکی نبوده پس آنها هم نباید مسیحیت را می پذیرفتند...چون که مثلا من ژاپنی هستم باید طبق آداب و رسوم گذشته ام بت پرست باشم و این یقینا حماقتی بس بزرگ است... واین د ذات هر انسانی است که هماره به دنبال حق و کلام حق حرکت می کند...
به عقیده ی من طرح این مساله از جناحی یقینا ترفندی برای اخلال و تفرقه است و ملیت و قومیت را در برابر اعتقادات قرار دادن اصلا شایسته ومناسب اینچنین مکانهایی نیست...