راسکولینکف

راسکولینکف...---ــــــ قهرمان رمان جنایت و مکافات داستایفسکی ــــــ---...

راسکولینکف

راسکولینکف...---ــــــ قهرمان رمان جنایت و مکافات داستایفسکی ــــــ---...

به خدا این بی غیرتی ها کفران نعمت است!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

کاش گوشت خوک می خوردیم که لا اقل بهانه ای داشته باشیم بگوییم، بگوییم این رفتارمان اثر خوردن گوشت خوک است، بگوییم اگر زنان و دختران مان را شبانه روز رها می کنیم در خیابانهای بی رحم شهر اثرات ژنتیکی گوشت خوک است . و ای کاش چون چشمان ما گرسنه و حریص زنان دیگران است حداقل زنانمان را طعمه ی دیگران نمی کردیم شاید کمی هم زنان خودمان را لازم داشته باشیم> کاش آتش میامد و می سوخت و می برد و میگفتیم که سوخت وبرد. کاش از اول ایرانی نبودیم ، کاش از اول مسلمان نبودیم ، کاش از اول شیعه ی علی (ع)و اهل بیت اش نبودیم کاش میگفتیم اینجا آمریکاست. نمی دانم چرا غیرتهایمان در کوره ی خوک صفتی و بی غیرتی غرب ذوب شد چرا دختران ما تا صبحگاهان در خیابان شهر پرسه می زنند تا شاید لقمه ای باشند برای چشماهمیشه گرسنه ی مردان هوس باز و چرا می خواهیم زنان ما واسطه ای باشند برای جهنم مردان بی گناه و با گناه... هب شوهران میگوییم : آیا بهتر نیست زبایی همسرت را برای خودت حفظ کنی و حداقل در این مورد دست ودل باز نباشی و بخل بورزی کمی فکر کن برادرم این نعمت گرانبها را قیمت نمی توان گذارد پس چرا تو آن را به رایگان در اختیار هرکس وناکس میگذاری ؟ به خدا کفران نعمت است!

امیدوارم این عمره پایانی بر عمری بیهوده زیستن باشد

به نام خدا   

نمی دانم این چه عشقی است که با وجود خستگی از کارهای روزانه و دغدغه های معمول و غیرمعمول زندگی همچنان عشق اینترنت و وبلاگ نمی گذارد که آدم یه خواب درست داشته باشد و مثل بچه ی خوب بگیرد بخوابد.  

 به هر صورت اولا ولادت با سعادت مولای دلهای بی قرارمان ، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را خدمت شما تبریک عرض میکنم.  

 چند روز دیگر سفر عمره در پیش دارم،هرجند انچنان شوقی در خود احساس نمی کنم برای رفتن اما به هر صورت من این سفر را به فال نیک میگیرم،که شاید افقی روشنتر از آینده به روی دنیای مکدر و بی حافظه ی من باز کند،چند بار قصد کردم سفر را لغو کنم اما باز با خودم گفتم به طور حتم هیچ کاری بیهوده از خداوند سر نمی زند و دوباره برای رفتن به خود انگیزه ای ن چنین دادم و امیدوارم این سفر ذره ای از خرباره غبار که آینه ی دلم را محو کرده اند پاک کند و بزداید و کمی در راستای انسانیت و انسان شدن گام بر داریم،امیدوارم...و امیدوارم این عمره پایانی بر عمری بیهوده زیستن باشد 

 انشاءالله

کارگران عزیز روزتان را با خون دل تبریک می گویم...

هفته ی کارگر گرامی باد ...

گر چه کسی به جز خود کارگران عزیز مشقت کار را احساس نمی کند...گر چه کسی به جز کار گران ، بی محبتی مردم را به کارگران درک نمی کند...گرچه کسی به جز خانواده و فرزندان کار گران ، زمختی دست کارگران را نمی فهمد...گر چه کسی توان برداشتن کوله بار خستگی را از کمر کارگران ندارد...و گر چه...

اما  کارگر عزیز گرچه حقوق تو را فوتبالیستهای بی غیرت وزحمتکش و هنرمندان بی هنر مملکت می بلعند...و چوب بزرگی و شهرتی که با پول وجان توبه دست آورده اند را به سرت می کوبند...مگر چاره ای به جز سکوت هم داری...فریاد که میزنی صدایت به سقف نداشته ی خانه ات هم نمی رسد چه رسد به اینکه...

گر چه میدانم کار گران وقت و حوصله ی خواندن مطلب من را ندارند... اما می نویسم شاید فریادی باشد بجای این همه سکوت...به جای این همه سکوت که...سکوتی که تو را مرگبار می بلعد...

کارگران عزیز روزتان را با خون دل تبریک می گویم...گر چه بغضم امان این را هم نمی دهد...

ادامه مطلب ...

وقتی دانشجو و دانشگاه آب روغن قاطی میکنند!!!!


من ایرانی هستم و دین مبین اسلام را پذیرفته ام...

دیروز در دانشگاه جلسه ای تحت عنوان کرسی آزاد اندیشی برگزار شد که به نظر من همان بهتر که برگزار نمی شد...چرا که کرسی کج اندیشی بود تا آزاد اندیشی...البته من در ابتدای جلسه حضور داشتم ... اما با شنیدن مباحث سالن را ترک کردم....

مسلمان ایرانی – ایرانی مسلمان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اصلا چه معنی دارد که این دو مقوله ای که اصلا به هم ربطی ندارند را بخواهیم به هم ربط بدهیم...من یک ایرانی هستم که با توجه به حقانیت اسلام آن را پذیرفته ام، واین برای من اصلا قابل درک نیست که تعصبات ملی و مذهبی در برابر یکدیگر قرار بگیرند واین دو مکمل همدیگرند نه متضاد یکدیگر...من یک ایرانی هستم که با دیدن حقانیت به سمت آن گرایش پیدا کردم وهمین حالا هم اگر حقانیت حقی ثابت بشود یقینا بدور از تعلقات ملی و مذهبی به سمت آن گرایش پیدا خواهم کرد... و هر انسان عاقلی هم این کار را خواهد کرد...

طرح کردن این چنی مساله ای مثل این است که بگوییم چون حضرت عیسی در فلان منطقه ی عبری زبان به دنیا آمده است دیگران حق گرایش به دین او را نداشته اند و مثلا آمریکاییها و اروپاییها و چشم بادامی ها چون فرهنگشان با عبری زبانان یکی نبوده پس آنها هم نباید مسیحیت را می پذیرفتند...چون که مثلا من ژاپنی هستم باید طبق آداب و رسوم گذشته ام بت پرست باشم و این یقینا حماقتی بس بزرگ است... واین د ذات هر انسانی است که هماره به دنبال حق و کلام حق حرکت می کند...

به عقیده ی من طرح این مساله از جناحی یقینا ترفندی برای اخلال و تفرقه است و ملیت و قومیت را در برابر اعتقادات قرار دادن اصلا شایسته ومناسب اینچنین مکانهایی نیست...

اصلا چه معنی دارد که این دو مقوله ای که اصلا به هم ربطی ندارند را بخواهیم به هم ربط بدهیم...من یک ایرانی هستم که با توجه به حقانیت اسلام آن را پذیرفته ام، واین برای من اصلا قابل درک نیست که تعصبات ملی و مذهبی در برابر یکدیگر قرار بگیرند واین دو مکمل همدیگرند نه متضاد یکدیگر...من یک ایرانی هستم که با دیدن حقانیت به سمت آن گرایش پیدا کردم وهمین حالا هم اگر حقانیت حقی ثابت بشود یقینا بدور از تعلقات ملی و مذهبی به سمت آن گرایش پیدا خواهم کرد... و هر انسان عاقلی هم این کار را خواهد کرد...

طرح کردن این چنی مساله ای مثل این است که بگوییم چون حضرت عیسی در فلان منطقه ی عبری زبان به دنیا آمده است دیگران حق گرایش به دین او را نداشته اند و مثلا آمریکاییها و اروپاییها و چشم بادامی ها چون فرهنگشان با عبری زبانان یکی نبوده پس آنها هم نباید مسیحیت را می پذیرفتند...چون که مثلا من ژاپنی هستم باید طبق آداب و رسوم گذشته ام بت پرست باشم و این یقینا حماقتی بس بزرگ است... واین د ذات هر انسانی است که هماره به دنبال حق و کلام حق حرکت می کند...

به عقیده ی من طرح این مساله از جناحی یقینا ترفندی برای اخلال و تفرقه است و ملیت و قومیت را در برابر اعتقادات قرار دادن اصلا شایسته ومناسب اینچنین مکانهایی نیست...