ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی در اوج وقتی در قله ایستادی همه دستشان به سوی توست، تو برای همه همه چیزی برای گرفتن دستشان هر کاری میکنند...
وقتی اشکهایت هم تو را نمی فهمند ...
وقتی سکوت بی دلیلیلت تو را خفه می کند...
وقتی کسی برای صدای خسته ات گوشی ندارد... وقتی زبان بی کسی ات در هیچ دانشگاهی تدریس نمی شود... و متعاقبا هیچ کسی حرفهایت را نمی فهمد...بهتر است لال باشی و دم برنیاوری...و سکوت غربتت را با صدای حنجره ی پاره ات نشکنی...
وتو به تماشای عشقت که نداری می نشینی به پوچ نوشته هایت می نگری جز غلطهای همیشگی چیزی نمی بینی ؟؟؟ نوشته های بی معنی ات را خودت هم نمی فهمی!!! فهمیدن را نمی فهمی !!! تو باید سکوت کنی چون می فهمی که نمی فهمی ؟؟؟ بگذار آنانکه نمی فهمند که نمی فهمند سخن بگویند !!! و تو حلقومت را همچنان بفشار شاید خفه بشوی و خودت و خدایت را از دست مخلوق احمقش راحت کنی؟!؟!؟!؟