ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است...
محرم آمد...محرم آمد و دلهای خسته دوباره به سوی معشوق جانان پرمی کشد...
پشت میدون مین چند نفر داوطلب رفتند معبر باز کنن. یکیشون چند قدم که رفت برگشت، فکر کردیم ترسیده!! پوتیناشو داد به یکی، گفت تازه از تدارکات گرفتم حیفه، پا برهنه رفت …. به پاس چند هزار میلیارد اختلاس از بیت المال.
کاش کمی ابراهیمی باشم...
کاش که اسماعیل وجودم در برابر خالق اسماعیلم تسلیم کنم..
کاش که فقط عید نگیرم به خاطر عید...
کاش عید بگیرم برای ذبح اسماعیل درونم...
کاش ذبح کنم تمام وابستگی های ام را ...برای تنها وجود بدون وابستگی...
کاش در این عید بیاد آورم هر آنچه را از یاد برده ام
به یاد آورم خودم را
به یاد آورم زندگی را
وبه یاد آورم خدا را
وذبح کنم اسماعیل درونم را....در راه خدای ام به رسم ابراهیم حنیف و حقیقت جو...
کاش خون ذبح اسماعیلم بپاشد روی صورتم تا شاید پاک کند ؟آلودگی های روزمره ام را...و بشوید ناپاکی ام را...وغسل کنم در خونش...و بشویم خستگی هایم را...
کاش برای تبریک عید به یکدیگر عجله نمیکردیم...کاش اول اسماعیل درونمامن را ذبح میکردیم و سپس عید را به هم تبریک میگفتیم...
و ای کاش... ای کاش....ای کاش...ای کاش فقط نمی گفتم ای کاش...